گوشه چشم تو غوغا میکند

گوشه چشم تو غوغا میکند

رقص شمشیر تو بلوا میکند

رستم از دیدن این هیبت تو

جنگجویی خود حاشا میکند

متحیر شد ادب از عفتت

گشته لقمان طفل خورد مکتبت

نسل حیدر را امیر وشاخصی

افکند دون را به ذلت شهرتت

بید لرزان از نسیم نفسش

کوهسارو چشمه ها در عطشش

دایره دارانِ با جورو جنم

ریزه خوار و بی پناه وبی کسش

اشتیاق دیدنش میل درون

قالبه انا علیه راجعون

این حدیث باب عشق ست عالما

عشق بی عباس نحس و واژگون