اشاره ای به منِ رو سیاه کن ربی
تمام دلخوشیم را تباه کن ربی
بپوش جامه ی نو بر تن و بهارم کن
برای مبدا من فکر راه کن ربی
نطر به غیر تو کردم که برف پوش شدم
برای مقصد تازه نگاه کن ربی
بِکِش تو ماهیِ ذهنم ز عمق این دریا
بُکُش غرور مرا و گناه کن ربی
ببین به فکر جوابم به فکر آب و نان
بگیر عیش مرا غرق آه کن ربی
بیا و جامه ی کعبه به روزگارم کن
دوباره سقّ مرا هم سیاه کن ربی