شعر روضه ای حضرت زهرا س
پاره ی جان نبی باشی ولی
از زنان خلق سر باشی ولی
اسوه ی حجب و حیا باشی ولی
گر چه همکف علی باشی ولی
گرکه باشی حضرت خیرالنسا
حافظ و حامی قرآن خدا
علت خلق اهالی کسا
مادر شَبّر ، شبیر و اولیا
ای که پوشاندی ز مرد کور رو
ای که هستی بر دوعالم آبرو
خصمت از مردی نبرده هیچ بو
چون علی با استخوانی در گلو
لیک در بین در و دیوارها
محسنت شد کشته ی دیندارها
بر زمین افتاد حیدر بارها
تا که شد محصور در انکارها
میخ در تا خورد بر پهلوی تو
ریخت مُشک از قامت آهوی تو
رنگ رفت از آن رخ دلجوی تو
رفت حیدر، قوت بازوی تو
رفت تنها تکیه گاه مرتضا
اوست مُرّ آیه ی قالو بلی
رفت اما ماند داغ کوچه ها
گَرد حسرت روی موی مجتبا
رفت در آغوش ختم المرسلین
رخت بربست از بر یعثوب دین
چونکه در بستر بدیدش اینچنین
حیدر کرار شد نقش زمین
تا که مرغش از قفس آزاد شد
درد دلهایش به چَه فریاد شد
منکران دنیایشان آباد شد
اولین مظلوم دشمن شاد شد