شعر

اشعار و دل نوشته

شعر

اشعار و دل نوشته

شعر
تمامی این اشعار سروده شده توسط کربلایی سید مرتضی مهدی زاده می باشد و استفاده از ان بلامانع میباشد ( البته اگه به درد کسی بخوره)یاعلی
ومن الله توفیق...
تبلیغات
Http://tlgrm.in/seyedmms
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

۵ مطلب با موضوع «حضرت زینب س» ثبت شده است

شنبه, ۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ

حضرت زینب سلام الله علیها


🌾🌾🌾🌾🌾اربعین🌾🌾🌾🌾🌾



واحد--شورهم خوانده میشود👇👇👇👇



برخیز 

که زینب آمده دوباره


برخیز

به خواهرت نما نظاره


بنگر

دلش هوای گریه داره



بوده 

بیاد ناله بنیه


میکرد

مرور قیل و قال خیمه


(محزون

یک اربعین پر آه و گریه)(۲)


چونکه نداره او رقیه



چله ای از غمت گذشته

قسمت ما این سرگذشته

به یاد تو بودم ولی حیف

اونی که رفته برنگشته



🌾🌾حسین حسین حسین جان🌾🌾



ای وای

آه و فغان از این جدایی


برگو

بمن برادرم کجایی


از من 

چرا نمی رسد صدایی



بنگر

تو زیر خاک آرمیدی


آری 

گریه کودکان ندیدی


(گویا

زمن دگر تو دل بریدی)(۲)


تو چوب خیزران چشیدی



عدو یزد چه وحشیانه

شد آشنایم تازیانه

اسیر سلسله کشاندن

به شام و کوفه ظالمانه



🌾🌾حسین حسین حسین جان🌾🌾

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۸:۲۹
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ب.ظ

بعد اون همه غریبی اگه شعله ای ببینه...حضرت زینب س


بعد اون همه غریبی اگه شعله ای ببینه

خیال زینب میسوزه مثل خیمه گر میگیره

 

وای اگه دوباره زینب اشک لیلا رو ببینه

واسه یک لحظه دوباره پاحرف رباب بشینه

 

ازین قلب زار زینب دیگه چیزی نمی مونه

خسته دل میره زدنیا دیگه سیره از زمونه

 

ناله های العطش توگوشهای زینب نشسته

پر اشک و بغض و ناله پای نماز شکسته

 

یاد اون لحظه که عباس پاش رکاب زینبین بود

هروقت غصه داشت زینب سنگ صبورش حسین بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۹
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ب.ظ

مبارزم حرف دل حیدر... حضرت زینب س


مبارزم حرف دل حیدر

میجنگم با قاتل مادر

مرجع تقلیدم بود عباس

غیرتیم بر حضرت خواهر

 

پیش حسین محترم هستم

جیره خور شاه کرم هستم

اگر تو لایق بدونی میگم

که من مدافع حرم هستم

 

از بچه گی سینه زنت بودم

من آشنا با کرمت بودم

اگر که کفر نبود میگفتم

عبدم و بی بی تویی معبودم

 

بذار چشام واسه تو دریا شه

دمشق شهر مردنم باشه

هزار نسل بعد من بی بی

بذار که واست سینه زن باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۸
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۷ ب.ظ

هجران دگر به سر رسید...حضرت زینب س


هجران دگر به سر رسید

شام غمم سحر رسید

آیم برادر سوی تو

بین زینب از سفر رسید

 

نگی چرا نالونم

نگی چرا افسردم

نگی که جوون بودم

چرا حالا پژمردم

کاشکی منم تو گودال از داغت

میمردم

 

آغوشت رو وا کن برادر

که اومده پیش تو خواهر

دیگه نمیذارم بری تو

باید بشینی در برابر

 

زینب2 یا زینب

 

آید به دیدارت حسین

آن یار بیمارت حسین

مهمان نوازی کن تو از

من جان به قربانت حسین

 

بلاخره میبینه

روی نگار رو امشب

ذکر حسین رو داره

دائما به روی لب

جواب داداشش شد خوش اومدی

یازینب

 

ببخش اگه تنهات گذاشتم

میدونی نا اهلا نذاشتن

باید برای حفط دینم

سرم رو خواهر میگذاشتم

 

زینب 2 یا رینب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۷
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ب.ظ

دوتا چشم بود و یه دنیا غم.حضرت زینب س


دوتا چشم بود و یه دنیا غم

یه مشت خاطرات گم و مبهم

نمی خواست بیاره بیاد خود

که چی اومد اصلا سر عالم

 

فراموش از کرد از دو فرزندش

نیومد به رخسار لبخندش

فقط یاد داداش حسینش بود

توی قتلگاه یار دلبندش

 

دلش تنگ داداشش عباسه

نیار اسمش رو خیلی حساسه

هنوزم میفته یاد اصغر

تا میفته عکسش توی کاسه

 

تو دل داره انبوهی از غم و حسرت

همش میگه ای کاش می داد عجل فرصت

 

ببینم دوباره زیبا روی اصغر

دم آخری بر زانوی تو دلبر

 

دگر خسته ام از روزگارم

نمانده در کف قرارم

برای وصل روی تو

ببین لحطه ها را شمارم

 

ای وای زینب

 

حالا که قسمت شده انگار

بیام پیشت هستی دادار

نمیخوام از تو جدا باشم

نمیرم زپیشت دیگه اینبار

 

سرت بروی نی اسیرم کرد

و داغ رقیه ات چه گیرم کرد

شده بودم آخر مثل مادر

تولای عشقت شهیرم کرد

 

اگر میخ به پهلوی مادر خورد

توی کربلا تیر به قلبم خورد

تا دیدم سرو حنجر اصغر

همونجا بود روح زینب مرد

 

چشام سو نداره بشنو نوای من

دیگه آخه دوری بسه خدای من

 

دلم تنگ بابامه دستاشو میخوام

بذارم روی سر تا قدری آروم شم

 

من اون زینبم که نبی گفت

بهش حرمت حتما بذارید

حالا که شده وقت رفتن

نمی خوام که واسم ببارید

 

ای وای زینب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۶
سید مرتضی مهدی زاده