دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۰۹ ب.ظ
خستگی
...
خسته شدم
برای این خسته بگو راهی هست؟
راه نفس کشیدنی نیست
ولی آهی هست
برای لحظه لحظه ام تابی نیست
ولی برای طاقتم تابی هست
رسیده ام به مقصدم
،به تردید
به آن دو راهی نخست
به آنچه ساختی و دل
فقط به گوش خود شنید
کنون سر دو راهیم
و من در انتهای این دو راه
دوباره راه رفته را میبینم
و جای پای من که در دو راه دیده میشود
عجب زمانه ای شده
گذر
از یکی ازین دو راه طالع من است
و بعد مدتی دگر دوباره باز
برسر دوراهی ام
خدای من
نیازمند دست پر محبتم
و یک نگاه ساده ای
نیازمند خنده ام
دلم بهانه گیر تر ز کودکیست
چه پوچ بود آرزو
دروغ بود زندگی
و کاش آرزوی من بزرگتر شدن نبود
#شعرنو
#سیدمرتضی_مهدیزاده