سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۴۵ ق.ظ
دوبیتی ، مپندار
خرّم آن دیده که رویت به تماشا باشد
سرخوش آن دل که ز یاد تو هویدا باشد
تو مپندار گر از دیده ی ما دور شدی
دل ما در پی معشوقه ی زیبا باشد
خرّم آن دیده که رویت به تماشا باشد
سرخوش آن دل که ز یاد تو هویدا باشد
تو مپندار گر از دیده ی ما دور شدی
دل ما در پی معشوقه ی زیبا باشد
تا ریخت قدوم دُردی ات در جامم
مستیه می آمیخته شد با کامم
دیگر به جز از لبت ننوشیدم می
زیرا که به وقت درد شد درمانم
دل با تو هوای دل سپردن دارد
با اخم تو انتظار مردن دارد
بی تو قدحی برای نوشیدن نیست
با قند لب تو چای خوردن دارد
دستان تو خورشید نشانم داده
قند لب تو شهد بیانم داده
چون پای به قلب تیره ام بنهادی
خورشید صفا به آسمانم داده
من مست مدام موی وهم انگیزت
درگیر دو چشم مست مجنون خیزت
رو کرده خدا ، تورا عطا کرده به من
مدهوش شدم از آن لب درّ ریزت