شعر

اشعار و دل نوشته

شعر

اشعار و دل نوشته

شعر
تمامی این اشعار سروده شده توسط کربلایی سید مرتضی مهدی زاده می باشد و استفاده از ان بلامانع میباشد ( البته اگه به درد کسی بخوره)یاعلی
ومن الله توفیق...
تبلیغات
Http://tlgrm.in/seyedmms
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

۲۰ مطلب با موضوع «حضرت عباس ع» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۴ ب.ظ

ای اباالفضل امیرم اسیرم به عشقت آقا


ای  اباالفضل امیرم اسیرم به عشقت آقا

دل به هیچکس به جز تو نمیدم آقا

منو درگیر احساس قشنگت کردی

از در هیئته تو نمیرم آقا

 

بدار بیام به کربلا روح من پاک بشه

از عشقت اونجا بمیرم بدنم خاک بشه

این تن ناقابل من زائر افلاک بشه

 

صاحب کرم     دلم     به خدا گیرته

دور از حرم     دلم     بخدا پیرته

یک عمره تو     روضه ها     نمک گیرته

 

باوجودم آقاجون براتون دلم میخونه

پای عشق تو یا لیلی ام دیونه

درس مستی رو تو مکتبت پس دادم

مدرک من همین این دل داغونه

 

دلم اسیر دامته برا من دونه بریز

می به پیاله منه مست و دیونه بریز

برای من تو کربلا فکر خونه باش عزیز

 

ای باوفا   آقا   منو حاجت بده

واسهء پا   بوسیتون     تو سعادت بده

تذکره ای     برای     زیارت بده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۴
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ

اهل خیام در امان


اهل خیام در امان عباس باشد پاسبان

بهر دفاع از یاوران نیست نیازش بازوان

 

او تک یلی قلندرست او غیرتی بر خواهرست

رزم آورست جنگ آورست آموزگارش حیدرست

 

در هر غضب طوفان کند با نفسش جولان دهد

با ابرویشس تیغ افکند هر خصم لرزان کند

 

ارباب خاطرخواه اوست ذکر نبردش هو هوست

دشمن زنامش بیمناک عباس قاتل العدوست

 

امید خیمه ها شده آب آور و سقا شده

مشک به دندان گیرد او دستش اگر جدا شده

 

آقای او باشد حسین گوید حسین را بنده است

مشکش زمانی پاره شد گفت دگر شرمنده است

 

او روی برگشتن نداشت بر شالیه چشم خون کاشت

گفت فراهم گر نشد گویید عباس دست نداشت

 

نقش زمین شد آسمان عرش برین شد لامکان

زهرا به بالینش رسید گفت پسرم عباس جان

 

ای کاش آندم با حسن همراه می بودی مرا

مرهم به زخمم میشدی آن روز بین کوچه ها

 

بنهاد سر بر زانوی زهرا ناموس خدا

زائر کعبه علی حج ات قبول نذرت ادا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۲
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ب.ظ

انتَ اکرمُ مَن


انتَ اکرمُ مَن

اَن تضَیِعَ مَن رَبیتهُ

اَو تُعبِدَ مَن اَدنِیتَهُ

اَو تُشرِدَ مَن آوَیتَهُ

 

اَو تسَلِمُ        اِلی البَلا

مَن کَفَیتَهُ     ورَحمَتَهُ       وَلِیتَ شِعری1

 

در هوای تو من

چون کبوتر پر میگیرم

از فراغ تو من دلگیرم

در نبود تو من میمیرم

 

میر عرب            شاه وفا

روی گنبدت   سمت پرچمت     پر میگیرم

1)فرازی از دعای پر فیض کمیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۸
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ

قلبمو از توسینه در می ارم


قلبمو از توسینه در می ارم
می نویسم روی اون ناقابله

هرچی هست تحفه درویشه ولی
هدیه ای واسه ابوفاضله

 

اره این کاره دله        عمریه داره گله

نمی گه هیچی ولی        از دوریت داره گله

-------------------------

دستمو روی دو چشمام می گیرم
یعنی آقا واسه چشمات می میرم

اینه حرف آخر یه هییتی
از در مجلس روضه ات نمی رم

 

بگی حتی می میرم         تویی شاه و امیرم

ولی تو ردم نکن          از در خونت نمی رم

------------------------

پشت دسته های سینه زنیتون
راه می افتم میرم قربونتون

می مونم تو حسرت کرب وبلا
تا ابد من می مونم دیوونتون

 

ای آقای مهربون           جد صاحب الزمون

حاجتم رو کن روا          من بشم مهمونتون
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۵
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ب.ظ

می گم ابالفضل


سر شکسته که می شم می گم ابالفضل

وقتی پربسته می شم می گم ابالفضل

هرجا که کم میارم خسته می شم می گم ابالفضل

مثله مرغ بال و پر بسته می شم می گم ابالفضل

وقتیکه دل از زمونه سیر می شه می گم یه آقایی دارم

توی اوج بی کسی تو تنهایی می گم ابالفضل

می گم ابالفضل.همه بدونن.منم یه نوکر ابالفضل

***

وقتی دل جلا می خواد می گم ابالفضل

یاد کربلا میاد می گم ابالفضل

وقتی کفتر دلم هوا می خواد می گم ابالفضل

وقتی روح مرده ام صفا می خواد میگم ابالفضل

وقتیکه دل تنگ کربلا می شم می گم آقام را هم می ده

خیلی مرده با وفاست دوسش دارم می گم ابالفضل

میگم ابالفضل.همه بدونن.منم یه نوکر ابالفضل

***
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۳
سید مرتضی مهدی زاده
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۶ ب.ظ

بازوانت حیدری کاروبارت دلبری


بازوانت حیدری کاروبارت دلبری   
بهر ارشاد آمدی برجهان پیغمبری

 

هاشمی منصبی     ذکر هر روزوشبی

روح جسم ناتوان     عشق قلب زینبی

***

آبروی عالمی در جلالت اعظمی    
بر دل ویران ما شکرلله مرحمی

 

یاعلی ذکرتو    فاطمه سربند تو

کشته مرده عالم از    گوشه لبخند تو

***

عاقلان دیوانه  ات کربلا میخانه ات    
ارمنی ها وعوام می خور میخانه ات

 

یاحسین ذکرتو    عرش در دستان تو

گفته ام البنین    جان من قربان تو

***

روح قرآن مجید قفل کعبه را کلید    
قبطه خور بر جاه تو آن سبک بال شهید

 

سید اهل بهشت    خوش نویس سرنوشت

مادرت بر قلب ما    خط مهرت را نوشت

***

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۵۶
سید مرتضی مهدی زاده
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۰ ق.ظ

چقد انتظار وچقد بیقراری


چقد انتظار وچقد بیقراری

یه ساقی تنها چقد مشک خالی

بمون پیش بابام عموی رشیدم

بازم مشک رو برداشت چقد پافشاری

نگاهی به طفلای خسته و رنجور

نگاهی به اصغر نترس منو داری

نگاهی و رخصت میگیره از ارباب

 خودت گفتی آخه بری آب بیاری

شده وقت رفتن

تو چشمام نگاه کن پر از خواهشه

میخوام که فدات شم نگو نمیشه

بذار تا علمداری واست کنم

الا یاحسین جان مگه چی میشه

روی اسب نشستن فرجاممه

وسقایی کردن فرمانته

به پای تو موندن سر انجاممه

تو اربابی عباس قربانته

***

نگاه غریبانه اهل خیمه

یاد چشمهای خشک ولی پر گریه

یاد مشکِ تو دستهای سکینه

یاد عمو گفتن های رقیه

دل من که سهله دله سنگم آبه

حال اصغر و دیدم ودل کبابه

میرم تا برا خیمه ها آب بیارم

همه پشت گرمیم دعای ربابه

خدا حافظ تو

چو دید خصم دون اشجع الناس اومد

و یبن علی یعنی عباس اومد

برا رستگاری سوی علقمه

روونم که اونجا بوی یاس اومد

رسید او به القم

نگاهی به آب زلال وروان

نگاهی به سمت امام زمان

لب خشک و مشتی مملو ز آب

که ریخت آب بر آب اون پهلوان

ننوشم که شاهم بود تشنه کام

 نگویم بی اذنش حتی کلام

به ره مشک بر دست گوید خدا

 مددکن که سالم رسانم خیام

***

تو این فکر وذکر بود یه وقت روی مرکب

 دیدش دست نداره شروع کرد به یارب

قرار بود که دنیا بکامم بچرخه

که دنیاشو گرفت به دندون ویا لب

درست دست ندارم خدایا نمی رم

که با چنگ ودندون سوی خیمه میرم

دادم قول به اصغر براش آب بیارم

قرار بود اون رو من در آغوش بگیرم

حالا دست ندارم

یه هو دید خیص شد روی زانوهاش

که ریخت آبروش وتره گونه هاش

همون وقت که پاشید همه آب مشک

شروع شد دیگه ساقی و بونه هاش

دیگه روی برگشتنی نیست برام

کاری کن خدا جون نبینه چشام

که دارم خجالت ز روی حسین

خدا مادرم زهرا رو میخوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۵۰
سید مرتضی مهدی زاده
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ق.ظ

ساقی و میر من


ساقی و میر من ای یکه علمدار من

ای همه هستم ای دلبر وای دلدار من

ای قامتت طوبی ای سبزی بستان من

امید من هستی هم جانی جانان من

ذبیح العطشان

شده تشنگی حیران تو

امید طفلان

شده مشک و دستان تو

گوید عمو جان

سکینه میوه جان تو

 

یا ابوفاضل

 آقام آقام ابالفضل مدد

 

یا قمرالعشیره یا ساقی و سیف الحسین

مقتدر قبیله یا حامل الماء الحسین

یا قمر المنیر ای روشنگره عالمین

ام البنین خواند تورا غلام زینب و حسین

تو بی نطیری

به وللهی که خیلی مردی

شاگرد حیدر

نفر اول نبردی

مادر صدات

مگه تو القمه چه کردی

 

یا ابوفاضل آقام آقام ابالفضل مدد

واکن گره هامو بذار من با خوبات قاطی شم

ندیدی اشکامو بذار کرببلا راهی شم

نگاهی برمن کن  بذار آری ز خود خواهی شم

گدای خونت کن بذار سزاوار شاهی شم

اسممو بنویس

آقاجون میون زائرات

این مگه دل نیست

چیکارش کنم تنگه برات

دست خودم نیست

می باره ابر چشمام برات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۴۴
سید مرتضی مهدی زاده
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

قربون برم خدارو مارو حسینی زاده


قربون برم خدارو مارو حسینی زاده

با نوکری عباس کم و کسری نداده

 

تو سایبون مهرش مادر منو رها کرد

باروضه علمدار دلم رو آشنا کرد

 

از اون به بعد محرم خیمه علم می کردیم

شبا تو روضه یاده دست قلم می کردیم

 

رو مشکلات دنیا سینه سپر می کردیم

هرجا کم میاوردیم یاد حیدر می کردیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۷
سید مرتضی مهدی زاده
يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۱۴ ب.ظ

امید خیمه ها

امید خیمه هایی دلبر با وفایی

ببین سکینه میگه عموی من کجایی

عمو فقط حواست به این شش ماهه باشه

این مشک و دستای تو نذار ازش جداشه

ساقی لشکر عشق شرر زده به سینه*

رفته که آب بیاره یاد حرف سکینه*

 

ای علمدار عشق /ای میر سپهدار عشق

همه هستی حسین/ ای دلبر ودالدار عشق

 

یا ابوفاضل مدد ای یل دریادل مدد

 

داری میری بدون که دلم میمونه باهات

سنگ صبور حسین برو خدا به همرات

رقیه وقت رفتن میگه ای نازنینم

دلم میخواد رو دوش عموجونم بشینم

دونه به دونه اشکی قطره به قطره ماتم*

اّین العمی میخونه سکینه هی دمادم

 

برگرد عمو کنارم/دلریشم دلشوره دارم

باباییم خیلی تنهاست/میگه برگرد کنارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۴
سید مرتضی مهدی زاده