شعر

اشعار و دل نوشته

شعر

اشعار و دل نوشته

شعر
تمامی این اشعار سروده شده توسط کربلایی سید مرتضی مهدی زاده می باشد و استفاده از ان بلامانع میباشد ( البته اگه به درد کسی بخوره)یاعلی
ومن الله توفیق...
تبلیغات
Http://tlgrm.in/seyedmms
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
آخرین نظرات

۳۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ب.ظ

موی سفید


تو بچه گی روی سرش جوونه زد موی سفید

تا قامت مادرشو به پشت در کمونی دید

یه کوچه بود پر از بلا که قاتل اون بچه بود

اون غنچه بود ولی دلش خسته مثل یاس کبود

دلش پر از غصه و غم بود و نمیگفت بکسی

نمی خواست حیدر بمونه تو دلشوره دلواپسی

محرم نامحرم او تو خونه شم تنهاش گذاشت

هیچ جا جز مرقد نبی ارباب آرامش نداشت

اون لحظه ای که زهر داشت به بدنش اثر میکرد

با زبون بی زبونی خواهرش رو صدا میکرد

کنیزکها هلهله و صدای او ضعیف بود

کی بدن نحیف او با زهر کین حریف بود

زینب پیش داداش اومد گفت خواهرت فدات بشه

فدای گریه هات و اون اشک های بچه هات بشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۷
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ب.ظ

یا ایها الکریم

 

یا ایها الکریم و یا مهجته قلب المرتضی

ای ثانی خوبان حسن روحی فداک یا مجتبی

ای سر به دارت شیعیان عشق تو در دل جاودان

بقیع نازنین تو باشد وراء آسمان

از حرم امام رضا تا به بقیع ات می پرم

با ذکر یا ابوتراب برات می سازیم یک حرم

 

ای وای دلم   ای وای دلم   کی شاه دیده بی حرم

 

من هر محرم رو بیاد قاسمت سر میشکنم

از همه دنیا جز غمه عبدللهت دل  میکنم

از غربت تو ای شها  گویم همین ای جان من

ارض و سما میگفت حسین گفت ونبی جانم حسن

ای روح رحمان ورحیم مولای ذوالفضل العظیم

صاحب لوای شیعیان ای تو کریم ابن الکریم

 

ای وای دلم   ای وای دلم   کی شاه دیده بی حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۳
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۰ ب.ظ

غریبه مدینه

 دل باصفات عجینه  ای غریبه مدینه

مال شماست ای آقا هرچی که رو زمینه

ائمه را ربیعی در مرتبط رفیعی

یبن ابوترابی شهنشه بقیعی

***

با ما بدا رفیقی یه آینه حقیقی

تو صبرو برد باری وللهی بی رغیبی

عالم رحیل هستت حاتم درازه دستت

دست داداش ابالفضل خورده گره بدستت

***

ای اسوه شجاعت عصاره ولایت

بر سازمان قلبم تو می کنی ریاست

جان مرا تو روحی رشید مثل کوهی

حسین بادبان وتو خود کشتی نوحی

 

***

ماه شب تار من دلبر و دلدار من

ای غریب مدینه عزیز جانم حسن

عزیز جان حیدر پاره قلب مادر

ارباب ما توهستی شافع روز محشر

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۰
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ

منم گدای تو یا حسن


دوباره کرده هوای تو مرغ اسیر وجود من

اگر چه ناقابلم ولی منم گدای تو یاحسن

به غیر راهت نمی روم تا آن زمان جان به تن بود

نفس به عشق تو می کشم که هرچه خواهد مرا شود

پذیرشم کن به مکتبت که مکتبت مکتب خداست

کتاب درس و مشق دلم نمازو هییت تو و خداست

سنگ صبور فاطمه و برای حیدر تو حیدری

بهر حسین بهر زینبین بزرگ والا برادری

 ********

 ********

امام حسن دلم خراب جامته     مست مینای تو جان بقربانته

طاقت دوریتو نداره قلب من     این دلم می تپه باذکر یاحسن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۸
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۵ ب.ظ

حس غریب


من پر از حس غریب بودنم

جای صد هزار تا زخم رو بدنم

چشم من هنوز به روز وا نشده

از غم زمونه می سوزه دلم

قصه من قصۀ اشکه و خون میخ ودره

قصه من قصهء آهِ وقلب حیدره

چه خوبا که ین آخری فاصله بینمون نبود

قتلگاهم سینۀ زخم و کبود مادره

آه از دست تو ای روزگار در عبور

تو بدون که مادر و من بودم سنگ صبور

راویه غصه منم محسنم پور علی

حرف من فقط اینه غربت بابام علی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۵
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

تا لحطه مرگم


تا لحظه مرگم    خوانم زتو هردم     قربان تو گردم

قربان تو یا زهرا

هرجا تورا جویم    سائل آن کویم      تا به لحد گویم

ذکر تورا یا زهرا

ای همۀ هستم     از عشق تو مستم

ببین که مجنون بی سرو بی پا وبی دستم

***

ای دین ودنیایم        امید عقبایم        چراغ شبهایم

شفیع روز محشر

از غم تو آذر        برسینه شددلبر    ای همدم حیدر

ای بهترین مادر

تو جوان اما     قد کمان داری

روی دامان بهترینِ نوگلان داری

***

ای عشق دیرینم    رویای شیرینم     از هجر غمگینم

از هجر تویا زهرا

یاس گل پرپر      ای سوره کوثر     بنگر که چشمم تر

از هجر توست ای مادر

آبرو گیرم     از چادر خاکی

تا تورا دارم ندارم در دلم باکی

***
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۲
سید مرتضی مهدی زاده
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ

دلم برات تنگ شده


دلم برات تنگ شده  کاش  کنارم بودی

تو اوج بی کسی تومادر تنها یارم بودی

 

چی میشد از دلم خبردار می شدی یه لحطه

یه لحظه در کنار تو به عالمی می ارزه

 

جی میشد از پیشم نری مادر قرارم باشی

سایت روی  سرم باشه تودر کنارم باشی

 

دلم برا بابا علی می سوزه خیلی تنهاست

بهش می گم غصه نخور بابا خداکه باماست

 

ببین که زینب چادر مادر به سر کشیده

ببین بابا انگار هنوز مادر کنارم اینجاست

 

بیا وُ مادر دمی رو بازم بمون کنارم

بی تو خودت مادر بگوچطور دووم بیارم

 

من که برا یه لحظه دیدنت سرم رو می دم

حالا بعد رفتن تو تنهایی کم می آرم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۹
سید مرتضی مهدی زاده
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۴۸ ب.ظ

قصه از کجا شروع شد


قصه از کجا شروع شد از پیرهن مشکی و روضه

از تو روضه های زهرا از مصیبت یه نوحه

 

قصه بانوی محزون که تمومی هم نداره

از باغی که روی گلهاش یه حرومی پا می ذاره

 

کسی که نداره احساس پا می ذاره روگل یاس

می کنه هلهله شادی یعنی که فدک مال ماست

 

پیش غنچه های دیگه به یه گل صدمه رسوندن

با یه دست سخت وسنگین خاطر اونو آزردن

 

توی یک کوچه باریک که زغصه گشته تاریک

یه قدم می ره عقبتر باز حرومی می شه نزدیک

 

قصه دستِ و دیوار دختر رسول و آزار

ای خدا یاس کبود و واسه بچه هاش نگه دار

 

قصه از کجا شروع شد از نشستن توی حجره

از نقاب روی صورت که از علی رو گرفته

 

همه پشت کردن به این در تونگیر روتو ز حیدر

یادته به من می گفتی با همیم تا روز اخر

 

چی شده اون همه عشقو کجا رفت اون همه مستی

که می گفتی بی تو هرگز و تویی تموم هستیم

 

چی شده برای حیدر دیگه یکبار نمی خندی

تا میام پیشت بشینم نقابت رو زود می بندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۸
سید مرتضی مهدی زاده
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

بگو مادر بر میگردی


بگو مادر برمی گردی آخه من چشم انتظارم

چه هوای سوز وسردی من زراه چشم برندارم

یاد اون روزا می افتم که برام قصه می گفتی

قصه دلیری های بابام رو برام می گفتی

 

یاد کوچه راه خونه من و مادر که جوونه

پشت اون لولای چوبی که کشید آتیش زبونه

منم از حرارت تنهایی بابا می سوزم

سایه مادر نباشه وای بحالم وای به روزم

 

بمیرم اما نبینم آخه بستر جای گل نیست

باغی که آتیش بگیره جای آوازه بلبل نیست

دمه رفتن چرا عجل الوفاتی هی می خوندی

واسه رفتن چه خبر بود رفتی پیش ما نموندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۶
سید مرتضی مهدی زاده
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ

شهادت حضرت زهرا س


از ادما بدم میاد

ازین شبا بدم میاد

از کوچه ها بدم میاد

از گریه های بی صدا بغض صدا بدم میاد

مادرمن

بذار که خوب نگات کنم

تا اخرین نفس تورو

مادر خوب ومهربون صدات کنم نگات کنم دعات کنم

این آخرا یه روزی پرسیدم ازش

چند وقته که مادر من آروم آروم راه میری؟

گفت:پسرم خسته شدم   

دست به دیوار میگیری؟

دوباره گفت:خسته میشم

قامتتُ خم میکنی؟خسته میشم

مادرمن پس چرا هروقت که به خونه میرسیم به پشت در

قامتتُ راست میکنی

چادرتون که خوب میدونم کجاها خاکی شده پاک میکنی

چادرتون رو از زیر چشم میگیری

سرت رو پایین میگیری

نگو بمن,

نگو بمن خسته شدم

خودم دیدم

که اون حرومزاده اومدبا ضرب سیلی پیش چشمهای خودم مادرمُ نقش زمینا کردو رفت

فدک رو پاره کردو رفت

لعنت به این نامردما

بذار بگم ای مادرم

طاقت این نگاه حقیرانه وصحبت در گوشیه همسایه هارو ندارم

بهتر بگم

از همشون بدم میاد

وقتی میان بالا سرت از دعاهای الکی بدم میاد

وقتی میرن ز بسترت از خنده یواشکی بدم میاد

بدم میاد وقتی مثل بچه یتیم دست رو سر ما میکشند

وقتی بابامو می بینن اَخم می کنن

دل منو زخم میکنن

از روی نیرنگ و دروغ آه می کشند . . .
 بدم میاد
@seyedmms
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۴
سید مرتضی مهدی زاده