دست از سرم بردار ای دنیا
من دوست دارم باشم دیگه تنها
دلخوشیِّم مولا و فرزندام
اُف به مرامت نا رفیق دنیا
توی بهار هجدهم هستم
کاشکی میشد چشمامو میبستم
دل نگرونیم از حسنینم بود
من نگرون زینبم هستم
نامردمیها نیست در باور
به آه و اشک کودکم بنگر
انگاری یادت رفته کی هستم
منم همون دختر پیغمبر
سید رو حرمت نذاری خوب نیست
من بخدا مادر ساداتم
زود برسون مادرمو الله
فقط شده ذکر مناجاتم