شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۵۰ ق.ظ
چقد انتظار وچقد بیقراری
یه ساقی تنها چقد مشک خالی
بمون پیش بابام عموی رشیدم
بازم مشک رو برداشت چقد پافشاری
نگاهی به طفلای خسته و رنجور
نگاهی به اصغر نترس منو داری
نگاهی و رخصت میگیره از ارباب
خودت گفتی آخه بری
آب بیاری
شده وقت رفتن
تو چشمام نگاه کن پر از خواهشه
میخوام که فدات شم نگو نمیشه
بذار تا علمداری واست کنم
الا یاحسین جان مگه چی میشه
روی اسب نشستن فرجاممه
وسقایی کردن فرمانته
به پای تو موندن سر انجاممه
تو اربابی عباس قربانته
***
نگاه غریبانه اهل خیمه
یاد چشمهای خشک ولی پر گریه
یاد مشکِ تو دستهای سکینه
یاد عمو گفتن های رقیه
دل من که سهله دله سنگم آبه
حال اصغر و دیدم ودل کبابه
میرم تا برا خیمه ها آب بیارم
همه پشت گرمیم دعای ربابه
خدا حافظ تو
چو دید خصم دون اشجع الناس اومد
و یبن علی یعنی عباس اومد
برا رستگاری سوی علقمه
روونم که اونجا بوی یاس اومد
رسید او به القم
نگاهی به آب زلال وروان
نگاهی به سمت امام زمان
لب خشک و مشتی مملو ز آب
که ریخت آب بر آب اون پهلوان
ننوشم که شاهم بود تشنه کام
نگویم بی اذنش حتی
کلام
به ره مشک بر دست گوید خدا
مددکن که سالم رسانم
خیام
***
تو این فکر وذکر بود یه وقت روی مرکب
دیدش دست نداره
شروع کرد به یارب
قرار بود که دنیا بکامم بچرخه
که دنیاشو گرفت به دندون ویا لب
درست دست ندارم خدایا نمی رم
که با چنگ ودندون سوی خیمه میرم
دادم قول به اصغر براش آب بیارم
قرار بود اون رو من در آغوش بگیرم
حالا دست ندارم
یه هو دید خیص شد روی زانوهاش
که ریخت آبروش وتره گونه هاش
همون وقت که پاشید همه آب مشک
شروع شد دیگه ساقی و بونه هاش
دیگه روی برگشتنی نیست برام
کاری کن خدا جون نبینه چشام
که دارم خجالت ز روی حسین
خدا مادرم زهرا رو میخوام
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ق.ظ
ساقی و میر من ای یکه علمدار من
ای همه هستم ای دلبر وای دلدار من
ای قامتت طوبی ای سبزی بستان من
امید من هستی هم جانی جانان من
ذبیح العطشان
شده تشنگی حیران تو
امید طفلان
شده مشک و دستان تو
گوید عمو جان
سکینه میوه جان تو
یا ابوفاضل
آقام آقام ابالفضل
مدد
یا قمرالعشیره یا ساقی و سیف الحسین
مقتدر قبیله یا حامل الماء الحسین
یا قمر المنیر ای روشنگره عالمین
ام البنین خواند تورا غلام زینب و حسین
تو بی نطیری
به وللهی که خیلی مردی
شاگرد حیدر
نفر اول نبردی
مادر صدات
مگه تو القمه چه کردی
یا ابوفاضل آقام آقام ابالفضل مدد
واکن گره هامو بذار من با خوبات قاطی شم
ندیدی اشکامو بذار کرببلا راهی شم
نگاهی برمن کن بذار
آری ز خود خواهی شم
گدای خونت کن بذار سزاوار شاهی شم
اسممو بنویس
آقاجون میون زائرات
این مگه دل نیست
چیکارش کنم تنگه برات
دست خودم نیست
می باره ابر چشمام برات
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ
قربون
برم خدارو مارو حسینی زاده
با نوکری
عباس کم و کسری نداده
تو
سایبون مهرش مادر منو رها کرد
باروضه
علمدار دلم رو آشنا کرد
از اون
به بعد محرم خیمه علم می کردیم
شبا تو
روضه یاده دست قلم می کردیم
رو
مشکلات دنیا سینه سپر می کردیم
هرجا کم
میاوردیم یاد حیدر می کردیم
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ
قالیچه حضرت سلیمان توحسرت فرش عزاته
شراب ناب بهشتی عطر چای روضهاته
برات بمیرم ای آقا غریب و تنهات گذاشتن
کجایی حالا ببینی اینهمه نوکر فداته
اینهمه ء سینه زنا/بااین همه شور ونوا/اسمتو
میبرن آقا
برسرو بر سینه زنان/ موی کنان مویه کنان/ از دل
زینب ای امان
***
پر میزنه مرغ دله من به هوای ایوون طلاتون
هیج کجای عالم نداره صفای حرم رو آقاجون
گذاشتی دیدم حرم رو خدا گواه اسیرم
برا یبار دیگه آقا بذار که حاجت بگیرم
بذار بیام به کربلا/ بشم منم حاجت روا / ارباب خوب
وبا وفا
بیاد بین الحرمین / آتیش میگیرم یاحسین/ باز
قسمتم بکن خدا
***
پیروهن مشکیه تن من سفارش مادرت بود
محرما مثل زهرا سینه من میشه کبود
با عنایت تو آقا از کوچیکی نوکر شدیم
از همون
روز کودکی تو سینه عشق بود دل نبود
من خانه زاد این درم/ غلام یبن الحیدرم/ خردو خفیف مادرم
با اسم خادم حسین /یا لقب کلب الحسین/من بردو
عالم فاخرم
***
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۹ ب.ظ
توی
خوابم دیدم ای جان یه امیر باوفایی
که دل از
دلم ربودو من شدم واسش فدایی
توی
رویای محالم منو برد آقا یه جایی
اسیر
دامش شدم من با فقظ یه نیم نگاهی
عجب صحن
وسرایی نسیم دل ربایی
خیابونی
بهشتی با دوتا گنبد طلایی
***
به سراغه
دل خسته چی می شه آقا بیایی
بکشی دست
روی قلبم مرغ دل بشه هوایی
به دلم
برات شده که یا میام پیشت گدایی
یاکه مهدی
میاد اینجا می شه پایان جدایی
آخرش می شیم
روونه همگی تحت لوایی
بیرق سبز
روی دوش وهمه می شیم کربلایی
عجب صحن
وسرایی نسیم دل ربایی
خیابونی
بهشتی بادوتا گنبد طلایی
***
می گم از
شاه پر احساس از گلبرگهای گل یاس
از یه
مرد پهلوونه و عموی بچه ها عباس
تو چشمام
بارون گریه واسه یارم می شه هدیه
یا می شه
یه ذره مرحم واسه پاهای رقیه
عجب حال
وهوایی دلای کربلایی
محرم
حسین و موسم عشق گدایی
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۶ ب.ظ
شدم مجنون و شیفته نامت
یا حبیب الله منم
غلامت
ایاک نعبد مفهوم راهت
شد خدا همرات پشت وپناهت
حسرت بارون بی تابه اصغر
دلتنگ آبن لبهای اکبر
فرزندان اب تشنه آبن
سربه بالین ها تشنه می خوابن
کاشکی دستی بود مشکی بود پر آب
تر میشد لبهای خشک
رباب
صاحب دنیا دریا مرامش
مهر زهرا شد جرعه
ای نایاب
یاحسین مولای ابی عبدالله
میرسه روزی دلم دریاشه
پروبالم رو به حرم واشه
کی بشه اغاز این سفر عشق
از کرببلا تا کوی
دمشق
فقط از حرم عکسش رو دیدم
حرم نرفتم یه روزی میرم
تو هیئتاتون میکنم احساس
تو روضه بوی حرم رو
میدم
کاشکی پر داشتم چون کبوتر ها
می پریدم تا گنبد زیبات
همه دنیا زیر پاهام بود
آشیون میشد گنبد
زیبات
یا حسین مولا ابی عبدالله
فضای سینم از دوریت تنگه
با تو هرشبم مهتابی
رنگه
دردمندم من تویی درمونم
مدد از غیر تو حسین ننگه
از صفای تو دل صفا داره
طلب پرواز تا خدا داره
همه جای دل عکس شش گوشه است
وطن من کرب وبلاست
آره
کاشکی میمردم وسط روضت
جون میدادم رو فرشهای هیئت
مادرت زهراپیش چشمام بود
همچو بوفاضل شه با غیرت
یاحسین مولا ابی عبدالله
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ب.ظ
شدم فدای
تو الا یا سلطان
امیر
کربلا بیا جان بستان
دوصد
یوسف شود زلیخاه تو
منم چون
اسمعیل بقربان تو
صدایت
هوش را برد از داود
دهد خضر
به تو فراوان درود
خلیل
الله که کرد سرای حق بنا
شده
حیران بنای کرببلا
اسیر دام
تو دل هر عاشق
خوشم
کردی مرا به عشقت لایق
کریمی و
عظیم گدایت حاتم
نباشد جد
تو بغیر از خاتم
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ
راه سفر
به کربلا اگرچه پر پیچ وخمه
زیارتش
برا یک بار واسه عاشقا کمه
توراه
وصل کربلا روخار گل پا می ذاری
برو به سمت
کربلا نترس توهم خدا داری
ماها سفارش
شده ایم از طرف فاطمه جان
سایه
زهرا روسرمونه بدون غم نداریم
شافعه
روز جزا مارو شفاعت می کنه
به سمت
وسوی کربلا مارو هدایت می کنه
تا پا گذاشتیم
کربلا زهرا زما جدامی شه
چند ساعتی
ارباب حسین مارو تحمل می کنه
قبل
زیارت حسین خدا به جلا می ده
مجوز
رهایی دست وصورت به ما می ده
گریه کنی
سینه زنی نمی دونی چیکار کنی
میون بین
الحرمین ایستادنش صفا میده
نظر به
گنبد حسین نظر به مقطوع الیدین
نطر به
اون معرفتو عشق بازیا صفا می ده
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ
روزی که عجل سراغ گیرد از من
تکلیف تمام کرده بی واهمه ام
آن دم که نکیر از مرادم پرسد
گویم که غلام پسر فاطمه ام
***
عشق,هیچ در این جهان به جز هیئت نیست
من در صف حشر هم بر او سینه زنم
عمریست که خانزاد مولا بودم
عشق است که در لحد چو او بی کفنم
***
من نیستم از اهالی این دنیا
در کوی حسین بی خیال همه ام
زنده به حسین وخسته از ایامم
من منتطر قرص مه محرمم
پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ب.ظ
دیونه بازیهامو
پیرهن سیاهمو
اشک تو چشامو
مفهومش اینه آقا
کی میدی کربلامو
اگه روزی برام آقا
دلت سوخت و منو مسافرت کردی
توپاکم کن وخاکم کن
حالا که یه نگاه به نوکرت کردی
چقد خوبه
که محبوبت
بدونه که دلت براش تپش داره
چقد خوبه
که میدونه
جز اون نوکرش هیچ کسی رو نداره
***
گریه بی صدارو
سینه بی قرارو
این عشق بازیهارو
مطلبه آقاجون
ببینم کربلارو
حیات من
ممات من
فقط در گِرو یک تار گیسوته
نماز من
نیاز
من
فقط قبلگهش کمون ابروته
به پیش من
توکیش من
بیاو از خود وخویشم رهایم کن
مرادریاب تو یاارباب
مرا طائر کوی کربلایم کن
***
نفس برا کشیدن
پا برا رسیدن
ها برا دمیدن
همش بهونه میخواد
تویی بهونه من
بیا آقا
بذار یکبار
منم زائر ایوون طلات باشم
یه جون دارم
واست آقا
هرچند ناقابل بدار فدات باشم
همش آقا تورویامی
خدا میدونه که مهتابه شبهامی
انیس من
عزیز من
به عالم فخرم اینه که تو آقامی