جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ
یه روزی روزگاری
یه روزی روزگاری تواوج بیقراری
مرغ دلم زسینه پر زدو شد فراری
پرسیدمش چراتو از آشیون پریدی
نکنه از دل من رنجیدی و بریدی
گفتش بمن نه اصلا دلت نبوده کاره
تقصیر قلب من بود تنگ هوای یاره
پریدم و پریدم تا به حرم رسیدم
طراوت حسین و آخر دیدی چشیدم
به عشق این زیارت تا حالا زنده بودم
فقط ز دوری تو از کوچکی می خوندم
بعد هزار و اَندی تازه بهش رسیدم
بگم یه لحظه اش رو به سیم و زر نمی دم
می خوام بدونی که من رو بومش لونه کردم
نمک گیر حسینم دل رو دیونه کردم
۹۴/۱۲/۲۱