ورود کاروان سنگین
ورودیه کربلا
سنگین خوانده میشود
حرکت دیگه کند شده
راه دیگه خسته شده
انگاری پای اسبها
روی زمین بسته شده
چه سریه اینجا کجاست
زینب چه دلشوره داره
یه حسی تو دلش میگه
اینجاها پایان کاره
اینجا کجاست یکی بگه
صاحب این زمین کیه
چقدر،سوت و کور و
اصلا بگید اسمش چیه
یه وقت صدای ساربون
اومد و گفت قاضریه ست
این شاطی الفراته و
اسم دیگش قادسیه ست
یه اسم دیگه هم داره
میگن زمین نینواست
زمین رنج و دردها
اسم دیگش کرببلاست
خیمه هارو علم کنین
اینجا زمین کربلاست
اینجا مکان و وعده گاست
اینجا خزون لاله ها ست
من از زمین کربلا دلگیرم
وقت پیاده شدن
زمزمه ای روی لبه
توجهات همگی
به سمت بی بی زینبه
با عزت و با احترام
اومده ناموس خدا
قدوم نازنین شو
گذاشت تو خاک کربلا
یک طرف عباس علی
پاهاش رکاب خواهر
اونطرف دست عمه جون
توی دستای اکبر
ازین بیابون خدا
نگاه بر نمی داره
به سنگها به خارها
چرا همش نگاه نظر داره
اومد کنار داداشش
با لحن و طرز مادری
گفت قول بده برادرم
نباید از پیشم بری
قول بده برادرم
روی دلم پا نذاری
زینب و تنها نذاری
تو اوج غم جا نذاری
اگه بری برادرم میمیرم
#سید مرتضی_مهدیزاده