جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۳ ب.ظ
هوای کرببلا دوباره زد به سرم
هوای کرببلا دوباره زد به سرم
خواب راحت ندارم میسوزه هی جگرم
کاشکی کاشکی دل من بال پرواز می داشت
پر می زد دور می شد پا تو کربلا می ذاشت
وقت سحر با نسیم حرمت بلند می شد
سلام می داد باارادت وارد حرم می شد
آخ دل من دیگه تنگ اومده طاقت نداره
می خواد بیاد یه دفعه توی حرم پا بذاره
توی بین الحرمین عده ای بشورشین
می شن از خود بی خود با یه ذکریاحسین
سینه می زنن براش می کنن جون رو فداش
جوونی و زندگی شون رو می ریزن بپاش
تا که فقط آقا زیر پاش و یک نگاه کنه
با یک نگاش بیمه هم دنیا و هم عقبا کنه
کسی که از روزگار خسته درمونده شده
از همه خلق خدا دور یا رونده شده
کسی رو من می شناسم که خدای غیرت
برو درب خونه هاش اسم خونش هییت
اون که می گه توی آسمون ستاره نداره
برو بگو تا حسین باشه دیگه غم نداره
مدتی بود تپش نبض ودل تند می زد
نگو که محرم ناله حسین می زد
یعنی با اذن حسین نفس از سینه میاد
یعنی عمرم دستشه تا هروقت منو بخواد
صاحب من حرمی خوشکل و باصفا داره
توی حرم واسه هر هیئتی یه جا داره
۹۴/۱۲/۲۱