جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ق.ظ
خریدار زیاد و عشوه زیاده
خریدار زیاد و عشوه زیاده شدم خواستگار غمت بی اراده
شدم چون تودر گیر یک مستحبی که او پاسخ واجبش رو نداده
خراب مرام تو هستم میدونی پاعشقت میمیرم چه راحت چه ساده
منو باخودت کن عجین مهربونم که روشن دلم این دلم بی سواده
چی میشه بیام یک سحر تا حریمت برا نوکریتون با پای پیاده
تو رخصت بده ای عزیزم آقاجون نگن دلبر رو دیده و دل نداده
از عشقت من آقا چنانم چنینم ببین مست مستم بی می و باده
تو این روضه ها جون میدم یه روزی اون وقت زندگیم بر وفق مراده
غمت مثل طومار شده حک به روی دل من مثل نامه سر گشاده
بیا وبخون نامه رو واسه یکبار میدونم که امثال من هم زیاده
۹۴/۱۲/۰۷