دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ
اهل خیام در امان
اهل خیام در امان عباس باشد پاسبان
بهر دفاع از یاوران نیست نیازش بازوان
او تک یلی قلندرست او غیرتی بر خواهرست
رزم آورست جنگ آورست آموزگارش حیدرست
در هر غضب طوفان کند با نفسش جولان دهد
با ابرویشس تیغ افکند هر خصم لرزان کند
ارباب خاطرخواه اوست ذکر نبردش هو هوست
دشمن زنامش بیمناک عباس قاتل العدوست
امید خیمه ها شده آب آور و سقا شده
مشک به دندان گیرد او دستش اگر جدا شده
آقای او باشد حسین گوید حسین را بنده است
مشکش زمانی پاره شد گفت دگر شرمنده است
او روی برگشتن نداشت بر شالیه چشم خون کاشت
گفت فراهم گر نشد گویید عباس دست نداشت
نقش زمین شد آسمان عرش برین شد لامکان
زهرا به بالینش رسید گفت پسرم عباس جان
ای کاش آندم با حسن همراه می بودی مرا
مرهم به زخمم میشدی آن روز بین کوچه ها
بنهاد سر بر زانوی زهرا ناموس خدا
زائر کعبه علی حج ات قبول نذرت ادا
۹۵/۰۱/۱۶