سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۴۹ ق.ظ
خدا در آیینه
تو آن می ای که خدا در سبوی من ریزد
تو آن حرارت و شوری که از دلم خیزد
وجود من شده تسخیر طره ی شب تو
اسیر آن لب لعلی که نیشکر ریزد
خدای را نتوان وصف بر زبان کردن
که گوشه ی هنرش از وقار تو ریزد
تو شاهکار خدایی ، خدا در آیینه
گمان مبر که مثال تویی ز پا خیزد
برای من که به تاب مه تو محتاجم
چونان تو هادی دلدار را که پرهیزد ؟
نمی توان ز تو دل کند بس که زیبایی
ز حیرتت خود خالق به زانویش میزد
به وصف تو همه ذرّات عاجزند و علیل
به این علل که ز هر ذرّه بحرها ریزد
به صد کرشمه تو وا کرده ای به رویم رو
به هر کرشمه بخوانم سپاس ای ایزد